نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم، سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را
«دکتر علی شریعتی»
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
فروغ فرخزاد
امسال انگار، هیچ پرنده ای نمی خواهد از این هوالی عدم عبور کند
به امید خدا میشود هر آنجه خواهد شد..